به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، نام من میلاد و دانشجوی ارشد فیزیک حالت جامد در یکی از دانشگاههای ایران هستم. هدفم از نوشتن این مطلب اتفاقی است که برای یکی از دوستان نخبه من افتاد و از دست رفت.
البته این اتفاق اگرچه برای ما و کشورمون تلخ بود، اما برای دوستم بسیار شیرین تمام شد. با من همراه باشید و سرگذشت دوستم را بخوانید. شاید این نوشته بتواند به چند دانشجوی دیگر کمک کند تا راه درست زندگی خود را پیدا کنند.
همه چیز از مهاجرت تحصیلی شروع شد
تقریبا همه دانشجوهای ارشد دانشکده ما، مهرداد را میشناختند. یک دانشجوی نخبه به معنای واقعی بود. مسالههای الکترودینامیک و کوانتوم پیشرفته را مثل آب خوردن حل میکرد و تقریبا همه درسها را درک میکرد، بدون اینکه مجبور به حفظ کردن باشد.
من خیلی به وضعیتش غبطه میخوردم، اینکه بتوانی به چنین درکی از درسهای رشته سختی مثل فیزیک برسی، واقعا هوش، استعداد و علاقه بسیار زیادی میخواهد که در انسانهای بسیار کمی پیدا میشود.
مهرداد سال بالایی من بود و همیشه وقتی به مشکلی در نرم افزار متلب یا مسالههای مختلف برخورد میکردم، میدانستم که مهرداد میتواند گره همه مشکلات را باز کند. یک روز که در دفتر مخصوص دانشجویان ارشد نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم، متوجه شدم که به طرز عجیبی در فکرهای خود غرق شده است.
علت این موضوع را پرسیدم، به من گفت که هیچکس در ایران فیزیک را جدی نمیگیرد، علمی که ما الان به دنبال آن هستیم و مقالههایی که ما الان آماده کردهایم، به قدری سطح بالایی از دانش دارند که هیچکس در ایران به آنها فکر نمیکند.
واقعا حق داشت! مهرداد بر روی باتریهای سوپرشارژ کار میکرد که آینده ماشینهای الکتریکی بود. در کشوری که هنوز ماشینهای بنزینی 20 سال قبل تولید میشود، چه امیدی بود که کسی به علم مهرداد اهمیتی بدهد؟
از او پرسیدم، در چه فکری است و جواب داد که قصد دارد برای تحصیل به آمریکا برود و آینده خود را در آنجا پیدا کند. جایی که بتواند از علم خود به صورت مفید استفاده کند و کار ماندگاری از خود به جا بگذارد.
اما شهریه دانشگاه های آمریکا او را نگران کرده بود و اینکه با وجود نخبه بودنش، هنوز نمیدانست که میتواند از دانشگاه های آمریکا فاند بگیرد یا نه. مساله بعدی هم مدرک آیلتس بود، که هنوز برای آن اقدام نکرده بود.
محاسبهای که با خود میکرد این بود که احتمالا سه سال بعد میتواند همه کارها را انجام دهد و به آمریکا برسد، ولی از این موضوع راضی نبود و به مدام به این فکر میکرد که چطور میتواند روند کار خود را سریعتر پیش ببرد. ولی این موضوع شاید اولین مسالهای بود که هر چقدر فکر میکرد نمیتوانست به جواب آن برسد.
وقتی از جایی که فکر نمیکنی به آمریکا مهاجرت میکنی
شاید این اولین بار بود که من به مهرداد کمک کردم تا یک مساله را حل کند و حل مساله مهاجرت مهرداد به قدری به او کمک کرد که فکر کنم همه کمکهای قبلی او به من را جبران کرد.
همان جا به مهرداد پیشنهاد کردم، با وجود اینکه مهاجرت تحصیلی برای او مناسب است، اما از سایر روش های مهاجرت به آمریکا هم غافل نشود. به خوبی یادم میآید که اواخر مهر بود و جنب و جوش دانشجوها تازه شروع شده بود. همان زمان بود که به مهرداد پیشنهاد کردم، در لاتاری آمریکا ثبت نام کند.
اطلاعی از این روش نداشت و از من سوال کرد، لاتاری مگر بخت آزمایی و بردن جایزه پولی نیست؟ گفتم نه! آمریکا یک برنامه مهاجرتی تنوع نژادی دارد که هر سال برگزار میشود.
افراد کشورهای جهان در این برنامه ثبت نام میکنند و یک قرعه کشی بین افراد ثبت نام کننده برگزار میشود، هر کس در این قرعه کشی انتخاب شود، میتواند ویزای تنوع نژادی یا DV دریافت کند و برای همیشه در آمریکا زندگی کند.
به دلیل اینکه انتخاب افراد در این برنامه از طریق قرعه کشی صورت میگیرد، این برنامه تنوع نژادی در بین مردم جهان به برنامه لاتاری گرین کارت آمریکا معروف شده است.
مهرداد گفت، خب شرایط ثبت نام لاتاری چطور است؟ گفتم شرایط خاصی نیاز ندارد. فقط به مدرک حداقلی دیپلم نیاز دارد، تو هم لیسانس داری و هم به زودی مدرک ارشدت را میگیری. پس شرایط ثبت نام داری.
گفت مگر میشود؟ برای مهاجرت به آمریکا به مدرک زبان نیاز ندارد؟ گفتم نه! برای مهاجرت از طریق لاتاری آمریکا به هیچ مدرک زبانی نیاز نداری. حتی برای ثبت نام لاتاری احتیاج به پاسپورت هم نداری.
حتی شاید باورت نشود، برای ثبت نام لاتاری حتی نیاز به عکس مدارک هویتی یا تحصیلی هم نداری. شرط سنی هم وجود ندارد. فقط باید فرم ثبت نام لاتاری را تکمیل کنی و منتظر زمان اعلام نتایج لاتاری باشی.
گفت جواب لاتاری کی اعلام میشه؟ گفتم هر سال از حدود اواسط مهر تا اواسط آبان، زمان ثبت نام لاتاری است. نتیجه لاتاری هم 6 ماه بعد از پایان مهلت ثبت نام لاتاری و در حدود اردیبهشت سال بعد اعلام میشه.
بعد ادامه دادم که تا حالا که شانس خوبی داشتی! زمانی به من گفتی که قصد رفتن به آمریکا دارم که دقیقا موقع ثبت نام لاتاری هست. لپ تاپ را از کیفم خارج کردم و وارد سایت ثبت نام لاتاری شدم.
فرم ثبت نام لاتاری را باز کردم، به مهرداد نشان دادم. گفتم همه قسمتهای فرم را همین الان میتوانم برای تو تکمیل کنم. فقط یک عکس جدید هم از تو نیاز دارم. گفت عکس پرسنلی سه در چهار دارم که دو سال پیش گرفتم.
گفتم نه! مهمترین نکته در ثبت نام، عکس لاتاری هست. شرایط عکس لاتاری باید حتما رعایت بشه، اگر عکس نامناسب آپلود کنی، حتما از قرعه کشی لاتاری کنار گذاشته خواهی شد.
به خاطر همین با مهرداد به عکاسی رفتیم و یک عکس مناسب لاتاری گرفت. همون ساعت هم تمام کارهای ثبت نام لاتاری را برای مهرداد انجام دادم.
او با لاتاری آمریکا از دست ما رفت
حتما آخر داستان را حدس زدید. بله! در زمان اعلام نتایج لاتاری، نتیجه خودم و مهرداد را چک کردم. شانس مهرداد همیشه عالی بود، شاید شانس هم بیشتر به نخبهها اهمیت میداد!
مهرداد در اولین ثبت نام جز برندگان لاتاری بود. به او زنگ زدم، بسیار هیجان زده و دستپاچه شد. نمیدانست باید چه کار کند. مراحل بعد از برنده شدن در لاتاری را برای او گفتم و توصیه کردم که باید به یک موسسه مهاجرتی معتبر برای برندگان لاتاری آمریکا مراجعه کند تا همه چیز درست و اصولی جلو برود.
همین شد که مهرداد را سال بعد و در فرودگاه بدرقه کردم. به آمریکا میرفت و حال میتوانست با داشتن اقامت دائم آمریکا با شهریه بسیار پایین در آمریکا تحصیل کند و آینده مورد نظر خود را بسازد. همان چیزی که همیشه آرزویش را داشت.
این دانشجوی نخبه از دست ما و ایران رفت. امیدوارم که روزی باشد که مهرداد به کشور خودمان برگردد و بتواند رویاهایش را در اینجا دنبال کند. به امید موفقیت تمام دانشجوهای ایرانی!